
سفارشی هویج و گردو
۳ هفته پیش
آبجی خانوم پارت اول
وقتی ماه محرم و صفر میآمد هنگام جولان و خود نمایی آبجی خانم می رسید، در هیچ روضه خوانی نبود که او در بالای مجلس نباشد.
در تعزیهها از یک ساعت پیش از ظهر برای خودش جا میگرفت، همه روضه خوانها او را می شناختند و خیلی مایل بودند که آبجی خانم پای منبر آنها بوده باشد تا مجلس را از گریه، ناله و شیون خودش گرم بکند.
بیشتر روضهها را از بر شده بود، حتی از بسکه پای وعظ نشسته بود و مسئله میدانست اغلب همسایه ها میآمدند از او سهویات خودشان را می پرسیدند، سپیده صبح او بود که اهل خانه را بیدار میکرد، اول میرفت سر رختخواب خواهرش به او لگد میزد میگفت:
«لنگه ظهر است ، پس کی پا میشوی نمازت را بکمرت بزنی؟»
آن بیچاره هم بلند میشد خواب آلود وضو میگرفت و میایستاد به نماز کردن.
از اذان صبح، بانگ خروس، نسیم سحر، زمزمه نماز، یک حالت مخصوصی، یک حالت روحانی به آبجی خانم دست میداد و پیش وجدان خویش سرافراز بود.
با خودش میگفت:
«اگر خدا من را نبرد به بهشت پس کی را خواهد برد؟»
باقی روز را هم پس از رسیدگی جزئی به کارهای خانه و ایرد گرفتن به این و آن یک تسبیح دراز که رنگ سیاه آن از بسکه گردانیده بودند زرد شده بود در دستش میگرفت و صلوات میفرستاد. حالا همه آرزویش این بود که هر طوری شده یک سفر به کربلا برود و در آنجا مجاور بشود.
ولی خواهرش در این قسمت هیچ توجه مخصوصی ظاهر نمیساخت و همهاش کار خانه را میکرد، بعد هم که به سن ۱۵ سالگی رسید رفت به خدمتکاری. آبجی خانم ۲۲ سالش بود ولی در خانه مانده بود و در باطن با خواهرش حسادت میورزید. در مدت یکسال و نیم که ماهرخ رفته بود به خدمتکاری یکبار نشد که آبجی خانم بسراغ او برود یا احوالش را بپرسد،؟ پانزده روز یک مرتبه هم که ماهرخ برای دیدن خویشانش به خانه میآمد، آبجی خانم یا با یک نفر دعوایش میشد یا میرفت سر نماز دو سه ساعت طول میداد.
بعد هم که دور هم مینشستند به خواهرش گوشه و کنایه میزد و شروع میکرد به موعظه در باب نماز، روزه، طهارت و شکیات. مثلا میگفت:
«از وقتی که این زنهای قری و فری پیدا شدند نان گران شد. هر کس روزه نگیرد در آن دنیا با موهای سرش در دوزخ آویزان میشود. هر که غیبت بکند سرش قد کوه می شود و گردنش قد مو. در جهنم مارهایی هست که آدم پناه به اژدها می برد…»
و از این قبیل چیزها میگفت. ماهرخ این حسادت را حس کرده بود ولی به روی خودش نمیآورد.
وقتی ماه محرم و صفر میآمد هنگام جولان و خود نمایی آبجی خانم می رسید، در هیچ روضه خوانی نبود که او در بالای مجلس نباشد.
در تعزیهها از یک ساعت پیش از ظهر برای خودش جا میگرفت، همه روضه خوانها او را می شناختند و خیلی مایل بودند که آبجی خانم پای منبر آنها بوده باشد تا مجلس را از گریه، ناله و شیون خودش گرم بکند.
بیشتر روضهها را از بر شده بود، حتی از بسکه پای وعظ نشسته بود و مسئله میدانست اغلب همسایه ها میآمدند از او سهویات خودشان را می پرسیدند، سپیده صبح او بود که اهل خانه را بیدار میکرد، اول میرفت سر رختخواب خواهرش به او لگد میزد میگفت:
«لنگه ظهر است ، پس کی پا میشوی نمازت را بکمرت بزنی؟»
آن بیچاره هم بلند میشد خواب آلود وضو میگرفت و میایستاد به نماز کردن.
از اذان صبح، بانگ خروس، نسیم سحر، زمزمه نماز، یک حالت مخصوصی، یک حالت روحانی به آبجی خانم دست میداد و پیش وجدان خویش سرافراز بود.
با خودش میگفت:
«اگر خدا من را نبرد به بهشت پس کی را خواهد برد؟»
باقی روز را هم پس از رسیدگی جزئی به کارهای خانه و ایرد گرفتن به این و آن یک تسبیح دراز که رنگ سیاه آن از بسکه گردانیده بودند زرد شده بود در دستش میگرفت و صلوات میفرستاد. حالا همه آرزویش این بود که هر طوری شده یک سفر به کربلا برود و در آنجا مجاور بشود.
ولی خواهرش در این قسمت هیچ توجه مخصوصی ظاهر نمیساخت و همهاش کار خانه را میکرد، بعد هم که به سن ۱۵ سالگی رسید رفت به خدمتکاری. آبجی خانم ۲۲ سالش بود ولی در خانه مانده بود و در باطن با خواهرش حسادت میورزید. در مدت یکسال و نیم که ماهرخ رفته بود به خدمتکاری یکبار نشد که آبجی خانم بسراغ او برود یا احوالش را بپرسد،؟ پانزده روز یک مرتبه هم که ماهرخ برای دیدن خویشانش به خانه میآمد، آبجی خانم یا با یک نفر دعوایش میشد یا میرفت سر نماز دو سه ساعت طول میداد.
بعد هم که دور هم مینشستند به خواهرش گوشه و کنایه میزد و شروع میکرد به موعظه در باب نماز، روزه، طهارت و شکیات. مثلا میگفت:
«از وقتی که این زنهای قری و فری پیدا شدند نان گران شد. هر کس روزه نگیرد در آن دنیا با موهای سرش در دوزخ آویزان میشود. هر که غیبت بکند سرش قد کوه می شود و گردنش قد مو. در جهنم مارهایی هست که آدم پناه به اژدها می برد…»
و از این قبیل چیزها میگفت. ماهرخ این حسادت را حس کرده بود ولی به روی خودش نمیآورد.
...
طرز تهیه و دستور پخت های مرتبط

کیک موز و گردو

نان ارده و گردو (آچما)

کیک هویج و گردو کافی شاپی

شیر چای

وایت چاکلت
